درباره مولف و کتاب
نام شاعر: نگار محمودی نیا
نام کتاب: حالا می توانی از چشم هایم مروارید صید کنی
اولین بار صدایشان را شنیدم و اشعارشان را قبل از اینکه بخوانم شنیدم.فروغ و شاملو را اینگونه شناختم و بعد از آن بود که شروع کردم به خریدن کتابهایشان و با دیوان هایشان زندگی کردم.نوجوانی ام را اینگونه پربار و پربارتر کردم؛تا اینکه در تابستان ۱۳۷۹ وارد انجمن شعر اهواز شدم و از محضرپیشکسوتان و عزیزانی در عرصه ی شعر و ادبیات بهره جستم از جمله مرحوم استاد” عبدالرضا قناد دزفولی” که باچاپ اشعارم در روزنامه ها مشوقِ من در آن دوران بودند و نیز آقای دکتر داود رضا کاظمی که با پیشنهاد ها و توصیه های ارزنده شان تاثیر بسزایی در شکل گیری و پختگی اشعار اینجانب داشتند.
در سال ۱۳۸۳ وارد دانشگاه و در رشته ی زبان و ادبیات فارسی مشغول به تحصیل شدم. و بعد از فارغ التحصیل از دانشگاه به سرودن اشعاری با یک سبک و سیاق که سبک خاص خودم بود پرداختم.
بخش هایی از کتاب”حالا می توانی از چشم هایم مروارید صید کنی” ماحصل آن دوران است و به طور کلی اشعار سال های ۱۳۸۶ تا۱۴۰۲ را شامل می شود.اولین مجموعه شعرم می باشد و در قالب سپید است.
در این مجموعه شعر به موضوعات مختلفی پرداخته شده از جمله :جنگ،کودکان جنگ،محیط زیست وبعضی از معضلات اجتماعی.
شعر در من می جوشید اما به مرور سعی کردم علاوه بر جنبه جوششی از بن مایه های کوششی نیز برخوردار باشد به همین خاطر مطالعاتم را در این زمینه بیشتر کردم و به عقیده من از آنجایی که شعر به مثابه هنر از جنبه حسی و ادراکی برخوردار است گذشته از آنکه آن را می نویسند و می خوانند باید شعر را زندگی کرد و زیست شاعرانه داشت و قبل از هر چیز به مطالعه زندگی پرداخت من قدم در راهی گذاشتم بی بازگشت راهی که هر چقدر جلوتر می روم بیشتر مجذوبش می شوم.