رمان “در جستجوی زمان از دست رفته” (À la recherche du temps perdu) اثر مارسل پروست، یکی از بزرگترین دستاوردهای ادبیات مدرن است که به دقت و با جزئیات فراوان به بررسی موضوعات پیچیدهای چون زمان، حافظه، عشق، و تجربههای انسانی پرداخته است. پروست در این کتاب با استفاده از تکنیکهای نوین ادبی، به تحلیل ژرفی از ذهن و خاطرات انسان پرداخته و تاثیرات تغییرات زمان را بر آنها به نمایش میگذارد. در این گزارش، قصد داریم به یک بخش معروف از کتاب بپردازیم که در آن راوی با خوردن یک شیرینی «مادلن»، به طور ناگهانی خاطرات کودکی و احساسات گذشته خود را به یاد میآورد. در یکی از بخشهای معروف کتاب، راوی که به خانه مادربزرگ خود رفته است، تصمیم میگیرد یک شیرینی «مادلن» را به همراه چای بخورد. به محض اینکه این شیرینی را در دهان میگذارد، یک احساس غریبی در او شکل میگیرد و خاطرات گذشتهاش به یکباره زنده میشود. این لحظه، لحظهای است که پروست در آن قدرت حافظه و تاثیر عمیق آن بر زندگی انسانها را به تصویر میکشد.
متن اصلی (به زبان فرانسه):
“Je trempai ma madeleine dans mon verre de tilleul, et à peine ma cuillerée de thé touchait-elle mes lèvres que, d’un seul coup, le souvenir m’est apparu. Le souvenir d’un soir où j’étais dans la chambre de ma mère, quand j’étais enfant, et que je voulais absolument goûter cette madeleine, que ma mère avait posée sur la table, et qui m’avait été présentée comme un délice. Ce goût, tout d’un coup, m’emplit d’une telle émotion que je n’avais plus aucune envie de manger ni de boire. Je l’avais retrouvé, ce souvenir, ce goût, ce moment perdu. Le temps, en un instant, était revenu vers moi.”
ترجمه به فارسی:
« شیرینی مادلن را در لیوان چای گل گاوزبانم فرو بردم، و به محض اینکه قاشق چای به لبهایم رسید،ناگهان خاطرهای چون موجی عظیم از درونم برخواست. خاطرهای که مرا به شبهای گذشته برد، به زمانی که کودک بودم و در اتاق مادرم نشسته بودم. به یاد دارم که چگونه با دلی پر از اشتیاق میخواستم حتماً آن مادلن را که مادرم بر روی میز گذاشته بود، بچشم. آن شیرینی که به من به عنوان لذتی نیکو معرفی شده بود و همچون وعدهای از خوشبختی به نظر میرسید. و این طعم، با هر گاز که از آن میزدم، به یکباره احساسی غریبی را در من بیدار کرد، احساسی عمیق و پر از غم و شادی. چنان این طعم در دلم موج انداخت که دیگر نه اشتهای خوردن داشتم و نه حتی میل به نوشیدن. این یاد، این طعم، این لحظه از دست رفته که مدتها فراموش کرده بودم، به طور معجزهآسا به من بازگشت. زمان، در یک لحظه، ناگهان دوباره به من بازگشت، همچون نسیمی که در تاریکی شب سر میخورد و دوباره همه چیز را در برابر چشمانت زنده میکند.»
در این بخش از کتاب، پروست با استفاده از تجربهای ساده مانند خوردن یک شیرینی «مادلن»، مفهومی پیچیده و فلسفی از حافظه و زمان را به نمایش میگذارد. هنگامی که راوی شیرینی را میخورد، ناگهان خاطراتی از دوران کودکی او زنده میشود، خاطراتی که به نظر میرسید برای همیشه از ذهن او پاک شده بودند. این تجربه نشاندهندهی یکی از ویژگیهای مهم حافظه است: حافظه نه تنها زمانی که به آن فکر میکنیم، بلکه زمانی که محرکهایی مانند طعم، بو، یا صدا ما را به گذشته میبرند، فعال میشود.
این لحظه به وضوح نشان میدهد که گذشته هیچگاه به طور کامل از بین نمیرود. پروست از این تجربه برای بیان این ایده استفاده میکند که تمام لحظات زندگی، به طور ناخودآگاه در ذهن انسان ثبت میشوند و زمانی که شرایط خاصی فراهم شود، دوباره به یاد آورده میشوند. او این فرآیند را «بازگشت زمان از دست رفته» مینامد.در این بخش، پروست اشاره میکند که زمان و حافظه به شکلهای مختلف در ذهن ما عمل میکنند. زمانی که انسانها به گذشته خود فکر میکنند، گاهی تصورات و خاطرات آنها با واقعیات متفاوت است. اما خاطرات واقعی، زمانی که به طور غیرمنتظرهای بازمیگردند، میتوانند انسان را با احساسات شدیدی مواجه کنند که حتی مدتها فراموش شدهاند. این لحظات به ما نشان میدهند که زمان به طور خطی و قابل پیشبینی حرکت نمیکند، بلکه به شکلی دایرهای و تکهتکه در ذهن ما باز میگردد. “در جستجوی زمان از دست رفته” یک رمان است که به طور عمیق به پیچیدگیهای حافظه، زمان و تجربه انسانی میپردازد. در این بخش از کتاب، پروست با استفاده از یک لحظه ساده و روزمره، مانند خوردن یک شیرینی، یکی از پیچیدهترین و جذابترین مفاهیم انسانشناسی را به تصویر میکشد. این بخش به خوانندگان یادآوری میکند که زمان، گذشته و خاطرات، هیچگاه به طور کامل از ذهن ما محو نمیشوند و لحظات از دست رفته همیشه قابلیت بازگشت دارند، به ویژه زمانی که ما انتظارش را نداریم./ انتهای پیام
نویسنده و مترجم : پریسا فرخیان