مریم مفتوح
کاش پتو را بدنام نمی کردید ، پتو با خاطرات ما از دفاع مقدس عجین بود. آن خاطرات پر از طنز ، پر از معنویت و مظلومیت را از ما نگیرید و جایگزین خاطرات سراسر نفاق و تفرقه ننمایید ..
وزیر کشور که خود از رزمندگان دفاع مقدس هستند به طور حتم خاطرات بسیاری از آن چیزی که الان چون سلاحی برای تحقیر زنان این ملت بکار می رود را بخوبی به یاد دارند.
به گمانم وزیر کشور به خوبی آگاه هستند که خاطرات بسیاری از رزمندگان دفاع مقدس به پتو گره خورده باشد .
آری باورتان می شود هنوز رزمندگان دوران دفاع مقدس وقتی دور هم جمع می شوند گفتگویشان به خاطرات لحظات سراسر خنده و شوخی جشن پتو راه باز می کند؟
عملیات طنز جشن پتو …./ تنها عملیاتی بودکه بر اساس رفاقت شکل می گرفت ، در این عملیات همه یکی بودند از فرمانده تا سرباز تا رزمنده ، همگی هم طراح عملیات بودند و هم مجری عملیات .در این عملیات هرچه بود سراسر شوخی بود و شلیک خنده ی رزمندگان .
این بود که جشن پتو خاطره انگیز شد ،تا جایی که به یاد آن خاطرات طنز و آن صفا و صمیمیت رزمندگان در قاب فرهنگ دفاع مقدس جاخوش کرد و با چاپ و انتشار کتاب “جشن پتو خاطرات طنز دوران دفاع مقدس ” و ایجاد برنامه ی” ایستگاه پتو ” از سوی نهاد کتابخانه های عمومی به منظور ارتقای سرانه ی مطالعه ، و “بازی جشن پتو “، و….. و.. ماندگار گشت.
همین چند وقت پیش در کتاب حاج قاسم 2 ، از زبان این سردار شهید خاطره ای نقل شده از ماجرای «پتو پیچ شدن» منصور همایونفر معاون و جانشین لشکر که چگونه بسیجی ها در جریان عملیات فتح المبین او را غافلگیر نموده و کلی حال کرده اند.
خاطرات مان از پتو فقط به جشن پتو ختم نمی شود، که مردم جنوب کشور بخوبی مردی (1) را به یاد می آورند که چه شب هایی را با یک پتو در سوز سرما در خیابان به صبح کرد تا اگر عراق موشک زد و خانه های مردم را برسرشان آوار نمود اولین کسی باشد که بدون اتلاف وقت زودتر خود را به محل حادثه برساند، تا بلکه از کشته های بیشتر جلوگیری کرده باشد .
و امدادگران و پرستاران دوران دفاع مقدس نیز بخوبی به یاد دارند که تن های مجروح و تکه و پاره ی چه عزیرانی «پتو پیچ شده » به بیمارستان ها تحویل داده می شد.
جنگ به پایان رسید، اما نقش این کالای دم دستی کمرنگ نشد ،که این بار این سربازان وظیفه بودند که در پادگان ها به تاسی از رزمندگان دفاع مقدس برای موفقیت های خود و یا فراغ بالی از سختی ها و دلتنگی ها جشن پتو می گرفتند .
حال اما با این همه خاطرات جورواجور چطور «پیچاندن زنان و شهروندان این وطن را در پتو » و انتقال آنان را همچون یک اسیر به ون های جدید تاب بیاوریم؟ و این عمل را به فرموده ی وزیر کشور طبق ضوابط بدانیم ؟ضوابطی که تعیین کننده اش همان مجریان طرحند ،طرحی که نور نام گرفته است اما آنچه از آن به جا می می ماند سراسر تاریکی است .
چگونه است که با اینکه زیباترین برخوردها با زنان و بهترین رفتارها با زنان در دین اسلام و در مذهب شیعه روایت و دیده شده است و با اینکه سراسر تعالیم اسلام مملو از احسان و نیکی به مادران و همسران و دختران است و جنبه های حرمت به مقام انسانیت اساس تعالیم است اما اکنون در کشوری شیعه انسانیت افراد و کرامت زنان جامعه ی اسلامی زیر مشت و سیلی ماموران همان حکومت لگدمال می شود و آنرا از جمله ضوابطی می دانند که به توسط نمایندگان و مسئولین مسلمان شیعی نگاشته می شود.
این نوع برخورد با مسئله ای که جنبه ی فرهنگی دارد و از راه فرهنگ سازی و راه های تربیتی درست و منطقی عملی است ، با برخوردهای فیزیکی و با زور و اجبار، مطالبه عمومی جامعه است ؟چرا آدرس غلط می دهید در حالی که خودتان هم به غلط بودنش اشراف کامل دارید ؟
این سنگینی و تلخی امر به معروفِ جا خوش کرده در قالب بدفهمی را چگونه بپذیریم ؟
از وجود پتو در سنگرهای رزمندگان برای شادی بخشی و ایجاد حال خوب تا وجود پتو در ون های گشت ارشاد برای ترساندن و زهر چشم گرفتن !!!!! از کجا به کجا رسیده ایم؟ و در پی استقرار کدام حکومت اسلامی هستیم ؟
(1) محمد علی سرشیری جوانمرد دزفولی که در زمان جنگ تحمیلی شبها را در خیابان بسر می برد تا در صورت حمله ی موشکی صدام بالفور به نجات کسانی که زیر آوار مانده اند برخیزد.