این چند سال اخیر در منطقه خاورمیانه که محل انواع نزاع ها و درگیرهای داخلی و خارجی بوده است معدود کشورهایی هستند که با ثبات سیاسی و اقتدار و امنیت، جامعه خود را حفظ کردهاند تا در سایه آن فرصتی برای دستیابی به اهدافی در آینده نزدیک و حتی آینده دورتر در جهت رشد اقتصادی فراهم باشد.
صبح ملت | هرچند شاید تعریف ثبات سیاسی به راحتی میسر نشود ولی در یک مفهوم کلی ثبات سیاسی به منزله آرامش و امنیت در فضای مدیریتی و تحولات تقسیم قدرت در کشور است، هنگامیکه به ثبات سیاسی نگاهی فراتر از یک مفهوم انتزاعی داشته باشیم با بهرهگیری از ثمره اصلی آن که حفظ نظام و ساختار تقسیم قدرت است، میتوان به تدوین و توسعه عمرانی و مدیریتی کشور پرداخت و در این محیط شرایط رشد و شکوفایی جامعه را فراهم کرد. اهمیت ثبات سیاسی در جامعه همانند هوا برای حیات انسان است. همیشه فرصت رشد و شکوفایی برای جامعه به صورت بالقوه وجود دارد ولی شرط بروز و ظهور آن، حضور مدیریت کارآمد و آگاه است تا مشکلات را بشناسد و راهکارهای مناسب را به کار گیرد. در جامعهای که درگیر مشکلات جنگهای داخلی، کودتا، مرگ در اثر واکنش های خشونتآمیز سیاسی و عدم ثبات در قوانین است هر پتانسیلی که وجود داشته باشد صرف آرایش و تجدید قوای نیروهای متزاحم میشود تا شاید بعد از تجربه مرحله ثبات، فرصت شکوفایی گسترده را تجربه کنند.
این چند سال اخیر در منطقه خاورمیانه که محل انواع نزاع ها و درگیرهای داخلی و خارجی بوده است معدود کشورهایی هستند که با ثبات سیاسی و اقتدار و امنیت، جامعه خود را حفظ کردهاند تا در سایه آن فرصتی برای دستیابی به اهدافی در آینده نزدیک و حتی آینده دورتر در جهت رشد اقتصادی فراهم باشد. از سویی دیگر این ثبات سیاسی باید پایهگذار شرایطی شود که در آن عاملان و فعالان حوزههای مختلف قادر به تکیه به ستونهای قانونی و حقوقی باشند که مدام در جریان تغییرات و تحولات به لزره نمیافتد. به نوعی میتوان گفت معیار ثبات سیاسی از دو منظر شدت تاثیرپذیری نظام و تحولات تصمیمات نظام توسط نیروهای بیرونی و درونی باید مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد و تا زمانیکه ثبات سیاسی منجر به آرامش نسبی و فرصت رشد درون جامعه نشود، هنوز میوه نارسی است که به ثمر نرسیده است.
این آرامش نسبی و فرصت رشد درون جامعه بستری خواهد بود که منجر به تولد و شکلگیری بازارها و برندهای بزرگ و صنایع استراتژیک خواهد شد در عین حال که نبود آن باعث توجه و فعالیت در دستیابی به اهدافی خواهد شد که در کمترین زمان ممکن به سوددهی برسند و از صدمات بیثباتی و تغییرات در امان باشند. البته گاهی در نظامی خاص شاید این فرصت برای رشد و شکوفایی صنایع نیز شکل بگیرد همچنانکه در دوران جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد؛ ولی عدم رعایت تعادل بین دو وجه درونی و بیرونی و سعی در تحرکات رادیکالی در ایجاد تغییرات و تحولات و حتی نحوه تعاملات با دنیای بیرون از نظام میتواند به فروپاشی نظام تحت فشار بیرونی و حتی اقدامات نیروهای مخالف درونی منجر شود. تاریخ به وضوح نشان داده که این عدم توجه می تواند نیروهای مفید و موثر برای رشد توسعه را تبدیل به عناصری کند که در راه ضدتوسعه و پیشرفت گام برمیداند؛ آنهم نه لزوما به دلایل علاقمندی به ساختارهای ضد نظام بلکه برای حفظ حیات و ثروتهای خود. در عین حال که توجه به مفهوم ثبات سیاسی میتواند باعث طول عمر یک نظام حتی یک نظام دیکتاتوری نسبت به یک نظام مردم سالار شود و از اهم مواردی است که هر نظامی باید آن را سرلوحه برنامهریزیهای خود قرار دهد.
رشد اقتصادی همچون گیاهی میماند که در دریای طوفانی و متلاطم فرصت رشد پیدا نمیکند و لیکن حتی در یک محیط مرداب گونه نیز میتوان امید به رشد نیلوفرهای زیبا داشت. این وضعیت را میتوان در منطقه خاورمیانه که انواع نظامها درون خود تجربه میکند، به وضوح مشاهده کرد که کشورها که در دو بعد مورد نظر ثبات سیاسی دچار افراط و تفریط هستند. کشورهایی که با وجود درگیری در انواع نزاع های قدرت تا حدی توانستند فرصت رشد و شکوفایی اقتصادی را شکل دهند و عدهای دیگر نیز با وجود حفظ بعد بیرونی ثبات سیاسی هنوز تا تجربه مرحله رشد اقتصادی فاصله دارند. به نوعی همانند پرندگانی هستند که یک بال آنها قویتر از بال دیگر است و برای پرواز هنوز باید منتظر بمانند. هیچ نظام و افراد متنفذ آن، از هر قشری که باشند نمیتوانند و نباید برتری در یک وجه از ثبات سیاسی را به عنوان شاخصی کامل برای محاسبه در پیش بینی آینده بهتر و رشد اقتصادی مستمر، در معادله آیندهنگری مورد استفاده قرار دهند.
اگر یک نظام را همچون یک موجود زنده در نظر داشته باشیم هر دو خطر سوانح غیرمترقبه (فشارها و عوامل بیرونی) و بیمارهای سخت علاج (فشارها و عوامل درونی) به یک اندازه میتواند خطرناک و کشنده و در نهایت نابودکننده ثبات باشد. گاهی به نظر میرسد که بعضی از روشها میتواند این مخاطرات را کم اثر یا کند اثر کند ولی در حقیقت به این روشها تنها باید به عنوان یک مسکن نه یک روش درمانی نگاه کرد، چرا که این اشتباه خود عذر بدتر از گناه به شمار خواهد رفت.
به جرات میتوان گفت منطقه خاورمیانه ثروتمندترین بخش از جهان است که با مرزهای جغرافیای در اختیار کشورها و جوامعی قرار گرفته که از وجوه مختلف اشتراکات فراوانی با هم دارند. تاریخ کهن و روابط فرهنگی و مراودات اجتماعی و حتی وقایع همچون جنگ باعث شده این جوامع بیشتر از گذشته با یکدیگر در ارتباط باشند و به یک همگونی فرهنگی گسترده دست پیدا کنند. کیفیات این امر با بررسی از وجوه مختلف به راحتی قابل ارزیابی است و نیازی به اثبات ندارد ولیکن عدم توجه به آن باعث شده که تفاوتها و تباینها برجستهتر دیده شوند و در نتیجه مرزهای جغرافیایی از کارکرد طبیعی خود خارج شوند. مرزهایی که امروز همانند دیوارهای بلندی به آن نگریسته میشود که هر روز باید مستحکمتر از قبل باشند.
اگرچه وقایع امروز تا حدی نتیجه دخالتها و برنامهریزی نظامهای خارج از منطقه است ولی با وجود پتانسیل بزرگ اشتراکات فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی نشان میدهد که نظامهای درون منطقه نگاه درستی به مفهوم ثبات سیاسی نداشته و ندارند. در حالیکه توجه به ثبات سیاسی علاوه بر افزایش طول عمر نظامهای منطقه میتواند به راحتی باعث تشکیل نظام بزرگتری با نام خاورمیانه متحد شود. جاییکه در آن ۴۰۰ میلیون نفر میتوانند در کنار هم و با بهرهگیری از بزرگترین منابع و ثروتهای طبیعی بالاترین نرخ رشد اقتصادی را تجربه کنند و علاوه بر ساخت آینده زیبا برای جامعه خود به تاثیر شگفتی در زندگی چند میلیارد انسانی دست بزنند که در فراسوی مرزهای جغرافیای روزگار میگذرانند. روزی که مفهوم ثبات سیاسی در منطقه خاورمیانه به شیوهای مدیریت شود که به بروز و ظهور برسد باید گفت که اهالی خاورمیانه به بزرگترین گنج دوران حیات خود دست پیدا کردهاند. راه تجربه آنروز از مسیر تدبیر امروز میگذرد و فردا بسیار دیر خواهد بود.